ما دنیای خودمان را به کمک حواس پنجگانه درک می کنیم . تجربیات دنیای بیرون به کمک همین حواس در سیستم عصبی ذخیره می شود و یاد آوری دوباره آن ها را ممکن می شود . با تغییر بخش های مختلف این فرایند می توانیم شیوه ای که به آن فکر داریم ، منجر می شود و در نهایت رابطه ی ما را با آن موضوع نیز تغییر می دهد . برای رسیدن به احساسی متفاوت می توانیم خود را دوباره برنامه ریزی کنیم . افکار ما از طریق واکنش های شیمیایی که خودمان ایجاد می کنیم برای بدن تجربه می شوند و همه ی این ها رفتار را به وجود می آورد . طبق مطالعات مشاوره روان شناسی آن ها را می توان به دو دسته خوب و بد تقسیم کرد و با توجه به احساسات می توانیم بدانیم که آیا این احساس در این لحظه به درد بخور است یا باید تغییر داده شود . ما از طریق تجربه ها نقشه های ذهنی برای خود می سازیم که ما را برای انجام رفتاری خاص هدایت می کند . بدون راهنما نمی توان نقطه ی آغاز و پایان را مشخص کرد و به همین دلیل است که برخی افراد هنگام مواجه شدن با کار های جدید دستپاچه می شوند . چون همه ی اطلاعات درونی لازم را برای انجام آن کار تازه نداریم و در نهایت دستپاچه می شویم . و این نشان می دهد که نقشه ذهنی کامل نیست و به جست و جوی اطلاعات می پردازیم و در نتیجه بدون ترس می توانیم کار را به خوبی انجام دهیم .
طبق نظر روانشناسان مراکز مشاوره برای آن که ادراک ، تجارب ، اندیشه ها ، باور ها و همه ی احساساتمان را با دیگران در میان بگذاریم ، باید بتوانیم آن ها را به زبان بیاوریم . و ممکن است که در ساختار زبان به نقص هایی پی ببریم و این نقص ها قابل اصلاح هستند .
رفتار چیست ؟
روش ساده برای تشخیص این که چه چیزی رفتار نام دارد این است که از خود بپرسیم با چه توانایی به دنیا آمدم یا یاد گرفتم ؟ مثلا راه رفتن را با گذشت زمان یاد گرفته ایم و اکتسابی می باشد . ما هستیم که بر قدم زدن کنترل داریم اگر تجربه نا خوشایندی داریم و از یاد آوری آن احساس تنفر می کنیم ، این ماییم که می توانیم این تجربه و حس تنفر از آن را کنترل کنیم و می توانیم کار را به صورت دیگری یاد بگیریم زیرا توانایی یادگیری یک رفتار و کنترل آن را داریم . در حالت کلی هر چیزی که باعث محدودیت و بروز حس بد در ما می شود ، متوقف کنیم و آن چه را که حس خوبی در ما ایجاد می کند آن را انجام دهیم . بعضی از افراد تلاش می کنند تا دگرگونی را به وجود آورند اما بعضی دیگر احساس راحتی بیشتری در داشتن مشاوره زندگی با فردی متخصص می کنند و از او می خواهند تا در ایجاد تغییر کمکشان کند . .انعطاف پذیری به عنوان عاملی برای دادن انتخاب های بیشتر برای خود است و پذیرش را آسان می کند هدف از همه ی رفتار ها به وجود آوردن بهترین وضعیت برای ما می باشد .
چگونه یک رفتار شکل می گیرد ؟
شکل گیری یک رفتار از طریق سه عامل می باشد و هر بار که کاری را آغاز میکنیم این 3 مورد شروع به کار می کنند .
نمایش درونی :
اولین مرحله فکر کردن است و زمانی که افکار زیادی را تجربه می کنیم ، تصمیم می گیریم که کدام را تجربه کنیم و کدام موارد بی لهمیت هستند . مهم ترین سوال هایی که باید از خودمان بپرسیم این است که آیا آن چه فکر می کنم درست است ؟ چگونه درستی آن را می توانم اثبات کنم ؟
نمود جسمی :
هر رفتار نمود جسمی دارد که واضح ترین بخش در مشاهده ی رفتار است . مثلا اگر در حال صحبت کردن هستیم دهان ، صورت و دست ها حرکت می کند و صورت احساسات مختلف را نشان می دهد . وقتی عصبانی می شویم یا ناراحت می شویم و یا اعتماد به نفس خود را ازدست می دهیم یا با اعتماد به نفس برخورد می کنیم ، نمود های مختلف جسمی را خواهیم داشت . در اکثر مواقع مغز به کمک افکار ، جسم را تحریک می کند و ما می توانیم با تحریک جسم ، مغز را برای تغییر افکار تحریک کنیم .
گفت و گوی درونی :
همه ی ما انسان ها این گفت و گوی درونی را داریم ، صدای درون ، ذهن ما را راهنمایی می کند چه کار کنیم ، کجا برویم و این باز خورد ما از آن چه انجام می دهیم ، می باشد . بدون هیچ آموزشی ، گفت و گوی درونی را ترویح می کنیم تا به مرحله ای برسیم که قضاوت کنیم کیستیم و چگونه کارهای مختلف را انجام می دهیم . اغلب ، هدف خاص و روشنی نداریم و فقط به آن گوش می کنیم . هر پرسشی از ذهن خود کنیم ، ذهنمان به همان جواب می دهد و در اکثر موارد آن ها تند و نا خوشایند هستند . مهم ترین سوالی که باید از خود بپرسیم این است که به خودم چه می گویم ، و آیا آن ها درست هستند . بکوشیم که صدا و موقعیت را عوض کنیم بعد ببینید آیا آن را متفاوت حس می کنید یا نه . مشاوره تلفنی روانشناسی 24 ساعته در هر لحظه برای داشتن زندگی مطلوب تر کمک می کند.
دیدگاه خود را بنویسید