آینده ای که نکوست از حالش پیداست.
اما اینروزها انقدر با گذشته ام صمیمی شده ام که نه حالی برای رفتن دارم و نه آینده ای برای رسیدن.
معاشرت جایش را به اضطراب و ترس داده ، تنهایی سراسر وجودم را تصرف نموده.
خلاصه این شمع سوزان، چنان شعله ور است که پروانه فکر پیله را در سر دارد تا شوق پرواز و عشق.
آخر چه میشود؟؟
همیشه راهی وجود دارد برای عبور از راه های سخت..
اگر کسی دره و صخره را برای رفتن انتخاب نکند
کارگاه گذشته درمانی
6 جلسه چهار ساعته