برخی سلامت روان را معادل روان پزشکی پیشگیری تلقی کرده اند و آن را به عنوان روش ها و تدابیری برای جلوگیری از ابتلا به بیماری های روانی به کار می برند. برخی مطالعات مشاوره روانشناسی می گویند سلامت روان عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود. واتسون بنیان گذار مکتب رفتار گرایی معتقد است که رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است که موجب سازگاری او با محیط و در نتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود چنین رفتاری نشانه سلامت روان است.


از نظر کینزبرگ سلامت روان عبارت است از تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی ،عشق و کار و تفریح است و  به نظر وی استعداد  و ادامه کار، داشتن محیط خانوادگی خرسند، لذت بردن از زندگی و استفاده درست از فرصت ها، ملاک تعادل و سلامت روان است.

مشاور خانواده می گوید عده ای سلامت روان را پیشگیری از پیدایش بیماری های روانی و سالم سازی محیط روانی - اجتماعی می دانند تا افراد جامعه بتوانند با برخورداری از تعادل روانی با عوامل محیطی خود رابطه و سازگاری درست بر قرار کنند و به هدف های اعلای رشد و تکامل انسانی برسند به بیان دیگر بهداشت روانی کاربرد معیارهایی است که از شیوع بیماری های روانی کاسته و سلامت روان افراد جامعه را تأمین می کند. این معیار در درجه اول شامل اقدامات و تدابیری در جهت پیشگیری و در درجه دوم متضمن تشخیص موارد خفیف و درمان به موقع بیماریهای روانی است. 

سازمان بهداشت جهانی سلامت روان را اینگونه تعریف می کند سلامت روان یعنی قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با ،دیگران تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی عادلانه و مناسب یا بهزیستی کامل فیزیکی - روانی و اجتماعی نه صرف فقدان بیماری و ناراحتی،همچنین این تعریف که می گوید که حالت بهزیستی هیجانی که افراد قادر باشند به راحتی درون جامعه شان عمل کنند و پیشرفت ها و خصوصیات شخصی برایشان رضایت بخش است.


هوگان  سه تعریف عمده از سلامت روان ارائه نموده است:

 سلامت روان به معنی خود آگاهی یا فقدان خود فریبی حل تعارضات و کشمکش های درونی و پذیرش و پیروی از سرنوشت و تقدیر بشریت می باشد مورد دیگر سلامت روان به معنی خودشکوفایی و تحقق خود می باشد. یعنی به عمل رساندن توانایی های ذاتی و درونی فرد.

 عده ای از روانشناسان مرکز روانشناسی معتقدند که سلامت روان داشتن هدفی انسانی در زندگی، سعی در حل عاقلانه مشکلات، سازش با محیط اجتماعی بر اساس موازین علمی و اخلاقی و سرانجام ایمان به کار و مسئولیت پذیری و پیروی از اصل نیکوکاری و خیرخواهی است .سلامت روان مستلزم درک چالش های وجودی زندگی است. رویکرد سلامت روان رشد و تحول مشاهده شده در برابر چالش های وجودی زندگی را بررسی می کند و به شدت بر توسعه انسانی تاکید دارد.

 

إحساس بهزیستی چیست؟

مشاور خانواده می گوید احساس بهزیستی هم دارای مولفه های عاطفی و هم مولفه های شناختی است افراد با احساس بهزیستی بالا به طور عمدهای هیجانات مثبت را تجربه می کنند و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند در حالی که افراد با احساس بهزیستی پایین حوادث و موقعیت زندگیشان را نامطلوب ارزیابی می کنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه می کنند. باید توجه داشت که تجربه هیجانات خوشایند و مثبت همزمان با تجربه ی هیجانات ناخوشایند و منفی صرف کند به همان نسبت زمان کمتری را برای هیجانات منفی باقی می گذارد. از سوی دیگر باید توجه داشت که هیجانات مثبت و منفی حالات دو قطبی نیستند که فقدان یکی وجود دیگری را تضمین کند. یعنی احساس رضایتمندی مثبت تنها با فقدان هیجانات منفی پدید نمی اید و عدم حضور هیجانات منفی لزوماً حضور هیجانات مثبت را به همراه نمی آورد بلکه برخورداری از هیجانات مثبت خود به شرایط و امکانات دیگری نیازمند است. 


ریف بهزیستی روان شناختی را تلاش فرد برای تحقق توانایی های بالقوه واقعی خود می داند این مدل از طریق ادغام نظریه های مختلف رشد فردی عملکرد سازگارانه شکل گرفته و گسترش یافته است. 

مشاوره روانشناسی تاکید دارد که پذیرش خود به معنی داشتن نگرش مثبت به خود و زندگی گذشته خویش است اگر فرد در ارزشیابی استعدادها توانایی ها و فعالیت های خود در کل احساس رضایت کند و در رجوع به گذشته خود احساس خشنودی کند کارکرد روانی مطلوبی خواهد داشت.  خودمختاری به احساس استقلال ،خودکفایی و آزادی از هنجارها اطلاق می شود و‌ فردی که بتواند بر اساس افکار ،احساسات و باورهای شخصی خود تصمیم بگیرد، دارای ویژگی خودمختاری است.  داشتن ارتباط مثبت با دیگران  و این مدل به معنی داشتن رابطه باکیفیت و ارضا کننده با دیگران است افراد با این ویژگی عمدتاً انسان هایی توانا در دوست داشتن دیگران هستند و میکوشند رابطه ای گرم بر اساس اعتماد متقابل با دیگران ایجاد کنند.  مطالعات مرکز روانشناسی نشان می دهد هدفمندی در زندگی این مؤلفه به مفهوم دارا بودن اهداف دراز مدت و کوتاه مدت در زندگی و معنادار شمردن آن است. بر محیط مؤلفه دیگر این مدل به معنی توانایی فرد برای مدیریت زندگی و مقتضیات آن است. لذا فردی که احساس تسلط بر محیط داشته باشد می تواند ابعاد مختلف محیط و شرایط آن را تا حد امکان تغییر دهد و بهبود بخشد.