مغز ما برای بقا طراحی شده است و ما بر خلاف اجدادمان هر روز با مرگ دست و پنجه نرم نمی کنیم . ولی مکانیزم های بقای ما نسبت به اجدادمان تغییری نداشته است و مغز ما هنوز هم مسئول بررسی محیط اطراف برای شناسایی تهدید های بالقوه است . ترس یا پس کشیدن یک مثال از تمایل به منفی گرایی است . و ما اموخته ایم که فعالانه به دنبال هر نشانه ای از طرد شدن باشیم . امروزه طرد شدن اثر کمتری نسبت به گذشتگانمان دارد . طبق نظر مشاورین خانواده تهران در زمان های دور افراد زمانی که از قبیله رانده می شدند احتمال زنده ماندنشان کاهش پیدا می کرد اما اکنون اگر فرد طرد شود کار خود را دارد ، خانه خود را می خرد و غذا می خورد . اما مغز هنوز هم همان برنامه یزی قبلی را دارد که طرد شدن را تهدیدی برای زنده ماندن می داند . به همین دلیل طرد شدن دردناک است و حتی اگر بدانید که بسیاری از طرد شدن ها مهم نیست اما باز هم احساس درد را خواهید داشت . حتی ممکن است مدت ها فکر کنید که ارزش عشق و دوست داشته شدن را ندارید و یا حتی ممکن است که دچار افسردگی شوید . می توان گفت که این طرد شدن حوادث را بد تر از آن چه هست تصور کنید . اما هر فردی باید میان تهدید های واقعی و یا تصورات اشتباه را جدا کند و تفاوت آن ها را بفهمد . اگر توانایی تمایز آن ها را نداشته باشد درد و نگرانی غیر ضروری را تجربه خواهد کرد . و در نتیجه تاثیر منفی به کیفیت زندگی خواهد داشت . برای غلبه بر این تمایل به منفی بافی باید ذهن خود را دوباره برنامه ریزی کنید .
چرا صحبت کردن درباره ی احساسات مهم است ؟
این که چه حسی دارید کیفیت زندگی شما را تعیین می کند . هیجانات شما می تواند زندگی شما را بدبختانه و یا واقعا هیجان انگیز سازد . و به همین دلیل است که احساسات جزو مهم ترین چیز هایی هستند که باید بر روی آن ها تمرکز کرد . احساسات به تمام تجربیات شما رنگ می دهد زیرا زمانی که حس خوبی دارید ، همه چیز بهتر به نظر می رسد و در نتیجه افکار شما هم بهتر می شود . اما زمانی که احساس افسردگی دارید ، همه چیز کدر است و بدون انگیزه هستید و احساس می کنید که در جایی گیر افتاده اید که می تواند به صورت جسمی و ذهنی باشد ، که آن را دوست ندارید و آینده مبهم است . هیجان ها می توانند مانند راهنمای قوی باشند که چه چیزی استباه و یا درست است و این امکلن را می دهد که تغییراتی در زندگی خود اعمال کنید . متاسفانه نه معلم ها و نه والدین به ما نیاموخته اند که احساسات چگونه کار می کنند و یا چگونه می توانیم آن ها را کنترل کنیم ولی می توانید با مشاورین مرکز مشاوره خوب در ارتباط باشید .
کار مغز شاد کردن شما نیست .
کار اصلی مغز شاد کردن نیست بلکه به دنبال حفظ بقا می باشد و از آن اطمینان حاصل کند بنابراین اگر که می خواهید شاد باشید باید کنترل هیجانات خود را به دست بگیرید .
دوپامین چیست ؟
دوپامین یک ناقل عصبی است که نقش مهمی در پاداش دادن به برخی رفتار ها دارد . زمانی که دوپامین در بخش خاصی از مغز که مراکز لذت نام دارد ترشح می شود حالتان خوب می شود . این همان وضعیتی است که در زمان ورزش ، سکس ، دیدن تلویزیون یا خوردن غذای خوب ایجاد می شود . یکی از نقش های دوپامین این است که اطمینان حاصل کند که شما غذا می خورید تا از گرسنگی از بین نروید و یا ازدواج می کنید تا نسلتان اداوم داشته باشد . در گذشته این دوپامین با ذات بقای ما هماهنگ عمل می کرد اما امروزه به شیوه ی مصنوعی نیز می تواند تولید شود . برای کنترل هیجانات خود باید در مورد نقش دوپامین بر روی شادی اطلاعات کافی به دست بیاوریم .
بر اساس مطالعات بهترین مشاوره قبل ازدواج ایرانیان ذهن ما انسان ها به سرعت با شرایط جدید خو می گیرد و می توان گفت که زمانی که چیزی به دست می آورید خوشحال می شوید اما به محض این که به شرایط جدید عادت کردید وضعیت شادی شما به همان وضعیت قبل از موفقیت یا رخدادی که سبب افزایش شادی شده است ، بر می گردد . ذهن انسان اینگونه کار می کند و این به این معنی است که در طولانی مدت حوادث بیرونی تاثیر بسیار کمی بر روی میزان شادی دارد . میزن بسیار کمی از شادی به عوامل بیرونی بستگی دارد و آن چه که مهم است دید گاه شما به زندگی بر میزان شادی ما انسان ها تاثیر گذار است تا رویداد هایی که برای ما اتفاق می افتد .
طبق نظر مشاوران تحصیلی زمانی که افراد از همان دوران نوجوانی بتوانند هیجان های خود را بشناسند و آن ها را کنترل کنند در آینده از کیفیت زندگی مطلوبی برخوردار خواهند بود و در تمام موقعیت های زندگی یعنی ، تحصیلی ، ازدواج ، شغل ؛ روابط فردی و اجتماعی بهتر عمل خواهند کرد .
دیدگاه خود را بنویسید