زندگی برای بزرگسالان در جهان امروزی بسیار چالش برانگیز است و اگر والد بودن را نیز به آن اضافه کنیم مدیریت تمام آن ها ممکن است دشوار باشد. زمانی که شرایط در آرامش است کار والدگری نیز بهتر عمل می کند ولی زمانی که با فقر و بی کاری و مشکلات شغلی و زندگی مشترک درگیر باشید نقش والدینی نیز دشوار تر می شودو استرس زیادی را به همراه دارد. بر اساس مطالعات مراکز خانواده الگوی دلبستگی ما به عنوان بزرگسال روی تربیت فرزندانمان تاثیر می گذارد و و ما نیاز داریم که سبک های دلبستگی خودمان و شیوه های اشتبا و درست را بشناسیم تا از ایجاد هر گونه آسیب در فرزندانمان جلوگیری کنیم. در ادامه به برخی از سبک های اشتباه والدین که می تواند به دلبستگی فرزندان آسیب بزند و زندگی بزرگسالی آن ها را نیز تحت تاثیر قرار دهد اشاره می کنیم.
والدینی که از نظر هیجانی غایب هستند.
طبق مطالعات مرکز ازدواج اگر والد از نظر هیجانی به کودک توجه نکند، کودک احساس طرد شدگی و رها شدگی می کند. حتی اگر نیازهای اولیه کودک از جمله غذا، نوشیدن و اسباب بازی و آموزش مهیا شده باشد، کودک برای این که از نظر هیجانی سالم باشد، نیاز به ارتباط هیجانی دارد. اگر کودک مراقب اولیه نداشته باشد که از او مراقبت منظم کند و برای او زمان کافی بگذارد کودک مکانیزم های مقابله ای نا کارآمدی را می آموزد تا با خلا تجارب هیجانی سالم مقابله کند. والدی که بتواند به کودک کمک کند تا تجارب و احساسات خودش را کاوش کند و کودک را قادر می سازد تا با هیجانی سالم و قوی در رابطه ای سالم قرار بگیرد. کودکی که دارای والد از نظر هیجان غایب هستند نمی داند که مشکل کجاست و چه کمبودی دارد اما سعی می کند که با چیزهای دیگری آن را جبران کند و این خلا ها را پر کند.
عدم وجود مرز و محدودیت از جانب والد:
کودک به والدی نیاز دارد تا مسئولیت ها را بپذیرد و برای رفتارهایش مرز و محدودیت بگذارد. وقتی والد چنین کاری را انجام ندهد یا به دلیل این که والد بی خیال است و اجازه وقوع هر چیزی را می دهد و یا به دلیل این که والد فکر می کند که کودک خودش بالاخره همه چیز را یاد می گیرد، کودک احساس مسئولیت بیشتری می کند. کودک نیاز به بزرگسالی دارد تا او را راهنمایی و به او کمک کند تا دنیا را درک کند و برای این کار نیاز به زمان برای صحبت، بازی و ... دارد.
سبک والدی مستبدانه و سلطه گرایانه:
طبق نظر بهترین مشاور وقتی کودک با این ترس بزرگ شود که والدش بابت هر رفتاری که عالی نباشد عصبانی و ناخشنود می شود در شکل دادن به دلبستگی سالم به چالش برمی خورد. اگر والد این فرهنگ را داشته باشد که مسئول همه ی تصمیمات است و کودک هیچ نظر قابل اهمیتی ندارد، کودک احساس بیارزشی و ناتوانی می کند. زمانی که ترس تجربه ی اولیه کودک است، به دلیل ترس از خشم، ترس از شکست و ترس از عدم تاییدی که دارد در شکل دادن به روابط دلبستگی مثبت به چالش برمیخورد.
فقدان هوش هیجانی:
ما می توانیم به کودکان کمک کنیم تا از نظر هیجانی تنظیم شوند. زمانی که بتوانیم افکار، واکنش ها، پاسخ ها و مکانیزم های دفاعی درونی خودمان را کاوش کنیم، بیشتر می توانیم در زمینه هوش هیجانی به فرزندمان کمک کنیم. تا این جا گفتیم که برای ایجاد رابطه دلبستگی مناسب، بزرگسالی است که به طور مداوم در دسترس باشد و ارتباط هیجانی برقرار کندو کودکی که چنین تجربه ای نداشته باشد در نهایت فاقد سواد هیجانی و هوش هیجانی است و احساس غم، تنهایی و راها شدگی و سردرگمی می کند.
سبک والدگری کنترل گرایانه:والد گری کنترل گرایانه نوعی از والدگری اضطرابی است. که در آن کودک آزادی جدا شدن از والد برای کاوش دنیا ندارد و به او این احساس داده می شود که باید نزدیک والد بماند. و این اغلب به خاطر این است که بزرگسال می ترسد که اتفاق بدی بیفتد و ترجیح می دهد که همیشه کنترل داشته باشد، تا بتواند از فرزندش محافظت کند و از وقوع هر چیز ترسناکی پیشگیری کند. ممکن است که این کار بسیار مهربانانه به نظر برسد ولی باعث جلوگیری از رشد استقلال کودک و عوامل مرتبط با آن می شود. و غیر مستقیم به کودک پیام داده می شود که باید نزدیک والدینش بماند و به خاطر خطراتی که ممکن است پیش بیاید نباید کاوش کند. اگر والدین سعی کنند بیش از اندازه بر این موقعیت ها کنترل داشته باشند و قبل از آن که کودک سعی کند به طور مستقل چالش ها را مدیریت کند، والدین پا پیش بگذارند و یا کودک را از آن موقعیت ها دور نگه دارند همه ی این ها باعث می شود که والدین ناخواسته مانع رشد خود تنظیمی مستقل کودک شوند.
والد گری اضطرابی:
وقتی بزرگسال مضطرب است، کودکان اغلب این فضا و این نوع روش برخورد با زندگی را الگو برداری می کنند. اضطراب می تواند خطر پذیر و آزادی را محدود کند و زمانی که کودک اضطراب والد را حس کند، توانایی او برای آسودگی خاطر او محدود شود. کودک در فضایی اضطرابی، یاد می گیرد که مضطرب باشد و بنابراین برای او دشوار تر است که چهره ی دلبستگی اولیه اش را به عنوان فردی ایمن ، امن و قابل اعتماد برای محافظت از خودش ببیند. زمانی که والد زمان می گذارد تا هیجانات خودش را تنظیم کند، احساسات و تجاربش را پردازش کند، بهتر می تواند با کودکش ارتباط برقرار کند. شاید متوجه شده باشید که وقتی شما در اضطراب هستید فرزندتان نیز مضطرب است و می توان گفت که حالات درونی شما می تواند روی کودکتان تاثیر بسیار زیادی بگذارد. برای کسب اطلاعات بیشتر در فرزندپروری با کلینیک روانشناس در ارتباط باشید.
دیدگاه خود را بنویسید