والدینی که همواره رفتارهایی غیر قابل پیش بینی و زور دارند ، در چشم کودک بسیار ترسناک هستند و فکر کودک را با ترس و اضطراب و بلاتکلیفی پر می کند،طبق مطالعات مشاوره روانشناسی یعنی درست زمانی که کودک هستیم و پدر و مادرمان همه چیزمان هستند و می توان گفت که بدون آن ها ما خالی از عشق هستیم و احساس امنیت می کنیم و بی سر و سامانیم. گرسنه می مانیم و همواره در معرض خطر هستیم و چه بسا به تنهایی نمی توانیم زندگی کنیم. ما در بدو تولد از لحاظ مادی و معنوی به آن ها محتاجیم و البته به عنوان فرزند و به نام احترام اجازه ی قضاوت کردن درباره ی آن ها نداریم و تنها باور داریم که والدین عاری از هر عیب و نقصی هستند و به مرور که دنیای ما از نوزادی به بیرون گسترش می یابد و بزرگ تر می شویم، حس می کنیم که نیاز داریم این حس کامل و بی نقص بودن والدینمان را در باور هایمان حفظ کنیم زیرا این تصور به ما احساس امنیت و آرامش می دهد و خیالمان را راحت می کند.
طبق نظر بهترین مشاور ازدواج در سال های دوم و سوم زندگی ما به تدریج به سوی مستقل شدن قدم برمی داریم و راه رفتن روی پاهای خودمان را شروع می کنیم و به تنهایی به دستشویی می رویم و شروع به نه گفتن می کنیم تا احساس استقلال بیشتری کنیم و تلاش می کنیم هویتی مستقل از خود نشان دهیم. در دوران بلوغ و نوجوانی ، فرایند مستقل شدن از والدین به اوج خود می رسد یعنی زمانی که ما کنترل و اختیار والدینمان را به چالش می کشیم و سعی می کنیم در مقابل آن ها بایستیم زیرا که به دنبال مستقل شدن هستیم.
در این مرحله در خانواده ای سالم و با ثبات والدی قادر به مدیریت بحران ناشی از این چالش هستند و آن ها تلاش می کنند میزان تحمل خود را بالا ببرند و به نحوی منطقی فضای اسقلال فرزندان خود را گسترش دهند. والدین منطقی می دانند که این مرحله ای طبیعی از فرایند رشد شخصیت فرزندشان است و به خاطر دارند که خودشان نیز این مراحل را گذرانده اند و چنین حالتی نتیجه ای مطلوب را به دنبال دارد .
اما والدین سمی حاضر به درک ایم مرحله از نوجوانی و بلوغ فرزندان خود نیستند و این دسته از والدین نه گفتن فرزندشان را از همان زمانی که شروع می شود ، به چشم سرکشی او و زیر سوال رفتن قدرت خود می بیند. طبق مطالعات مطب روانشناسی این دسته از والدین برای احراز و حفظ برتری و موقعیت خود، فرزندشان را وادار به ماندن در موقعیت عدم استقلال و نیازمندی می کنند و به جای کمک به شکل گیری و رشد سالم استقلال در او می کوشند آن را سرکوب کنند و اغلب ادعا می کنند که صلاح فرزندشان را می خواهند و فرزندشان تجربه ای ندارد و نمی تواند خوب و بد را از هم تشخیص دهد و این به عهده والدین است که به جای آن ها تصمیم بگیرند. اما آسیب ناشی از چنین برخوردی اعتماد به نفس کودک را به جای ارتقا دادن ، کاهش می دهد.
تلاش برای خشنود نگه داشتن والدی چه پیامدی دارد؟
طبق نظر بهترین مشاور ازدواج در دوران رشد که عزت نفس و استقلال کودک نیازمند باروری و تقویت است او به والدینی نیاز دارد که به عنوان حامی و پشتیبان در کنارش باشند. ولی اگر در این دوران والدین نادانی داشته باشد و از طرف آن ها مورد تنبیه بدنی و تحقیر و هر گونه رفتار ا مناسب و ... قرار بگیرد برای توجیه رفتارهای آن ها خود را مقصر می شمارد و تنبیه هایی را که شده است را می پذیرد و زیرا از باور به خطا کار بودن مادر و پدرش می ترسد که از سوی آن ها طرد شود و احساس گناه می کند. و هر در واقع هر چقدر هم که والدین بد رفتار باشند، باز کودک بد رفتاری های آن ها را در نزد خود توجیه خواهد کرد.
نقش انکار در این جریان چیست؟
بر اساس مطالعات مشاوره روانشناسی به طور طبیعی انسان برای حفظ سلامت روانی خود از ساز و کارهای دفاعیروانی مختلفی استفاده می کند که یکی از رایج ترین آن ها انکار است. به این صورت که ما برای حفظ تعادل روانی خود در مواجهه با رویدادی ناراحت کننده ، آن را در ذهن خود کوچک می شماریم و بی اهمیت جلوه می دهیم و یا به طور کلی آن را انکار می کنیم. و یا این که به آن تغییر شکل می دهیم تا از میزان ضربه و شوک ناشی از آن بکاهیم تا آسیب کمتری ببینیم. اما آسیب از جایی شروع می شود که رفتارهای اشتباه والدین تکرار شود و کودک نیز به طور دائمی از این مکانیزم های دفاعی استفاده کند . از ان جایی که اثر بخشی استفاده از روش انکار موقت است، فرد دچار آسیب های عمیق و ماندگار می شود که او را به شکل های مختلف در زندگی ، شغل و ازدواج ضعیف می کند.
با استفاده زیاد از مکانیزم ها فرد به نقطه ای می رسد که دیگر آن روش پاسخگو نیست و فرد ناچار به پذیرفتن واقعیت و مشکل می شود. همان واقعیتی که مدتی طولانی سعی در درپوش گذاشتن برآن کرده بود.برای کسب اطلاعات بیشتر با مطب روانشناسی در ارتباط باشید.
دیدگاه خود را بنویسید