تئوری انتخاب از سوی ویلیام گلاسر مطرح شده است و و بر این موضوع اشاره دارد که ما خودما مسئول اعمال، افکار ، احساسات و حالات فیزیولوژیکی بدن خود هستیم و شیوه برخورد و نوع رفتارهایمان را خودمان انتخاب می کنیم. پس تئوری انتخاب می گوید در عمل، این خود ما هستیم که تمام کارهایی که انجام می دهیم از جمله احساس بدبختی را خودمان انتخاب می کنیم و دیگران نه می توانند ما را بدبخت کنند و نه خوشبخت. بر اساس مطالعات مشاوره خانواده دیگران تنها در تبادل اطلاعات با ما نقش دارند و این اطلاعات به خودی خود نمی تواند ما را به انجام کاری مجبور کند و یا ان که ما را وادار کند احساسی را تجربه کنیم. اطلاعات وارد مغز ما می شود و ما آن ها را بررسی می کنیم و سپس تصمیم می گیریم که چه کاری انجام دهیم.
نیازهای اصلی و احساسات:
پدر و مادر ها و انسان های اطرافمان همگی می خواهند طبق میل و خواسته آن ها عمل کنیم در نتیجه خیلی سریع به روانشناسی کنترل بیرونی عادت می کنیم. چیزی که در این میان یاد نمی گیریم انگیزش درونی برایبروز همه رفتارهای ما است.
بر اساس توری انتخاب نیازهای اساسی انسان ها شامل نیاز به بقا و زنده ماندن، عشق ، رابطه جنسی عاشقانه و تعلق خاطر ، قدرت، آزادی، تفریح است.
دنیای مطلوب چیست؟
بر اساس مطالعات مشاوره روانشناسی همه ی ما می دانیم در دنیایی زندگی می کنیم که در آن می بینیم، می شنویم، لمس می کنیم، می چشیم و بو می کشیم. ما آن را دنیای واقعی یا واقعیت می نامیم. و فرض می کنیم این دنیا برای همه یکسا است اما این گونه نیست. هیچ دو نفری واقعیت را یک جور ادراک نمی کنند و خوش بین ها و بد بین ها هر دو در دنیای واحدی زندگی می کنند ولی هر کدام دنیا را یک جور متفاوت می بینند. تئوری انتخاب می گوید بخش عمده تفاوت آدم ها در واقعیت به درک دنیای مهم و منحصر به فرد دیگری بر می گردد که دنیای مطلوب نام دارد. هر فردی این دنیای کوچک شخصی را، اندکی پس از تولدش در حافظه خلق می کند و گاهی در طول زندگی آن را باز آفرینی می کند. دنیای مطلوب هر شخص، مجموعه کوچکی از تصاویر مشخص است که بهترین راه ارضای نیازهای اساسی ما را نشان می دهند. این تصاویر به سه دسته تقسیم می شوند:
1.افرادی که بیش از دیگران دوست داریم با آن ها باشیم.
2.چیزهایی که بیشتر از همه دوست داریم داشته باشیم و تجربه کنیم.
3.باور ها و نظام های اعتقادی که بر بخش زیادی از رفتارهای ما حاکم هستند.
ما وقتی نسبت به رفتارمان احساس بسیار خوبی پیدا می کنیم که شخص چیز یا عقیده ای در دنیای واقعی با تصویر آن شخص ، چیز یا عقیده در دنیای مطلوب ما هماهنگ باشد. ما در طول زندگی بیش از هر چیزی با دنیای مطلوب خود ارتباط نزدیک داریم. بسیاری از ما چیزی در مورد نیازهای اساسی خود نمی دانیم. فقط می دانیم چه احساسی داریم و همیشه می خواهیم تا حد امکان احساس بهتری داشته باشیم.
مطالعات مشاوره خانواده نشان می دهد که دنیای مطلوب ما حاوی دانشی است که بیشترین اهمیت را برای ما دارد و هرگز نمی توانیم اهمیت این دانش را انکار کنیم. اگر بگوییم اصلا برایم مهم نیست ، حقیقت را نگفته ایم و آن چه درباره آن حرف می زنیم و خیلی برایمان اهمیت دارد دنیای مطلوب ما است. هر وقت در ارضای یکی از تصاویر دنیای مطلوب خود موفق می شویم، خوش حال می شویم و از آن لذت می بریم. و هر وقت هم موفق نشوین ناراحت می شویم و رنج می کشیم.
10 اصل مهم در تئوری انتخاب چیست؟
1.ما فقط رفتار خودمان را می ت.انیم کنترل کنیم و هیچ فردی نمی تواند ما را مجبور کند تا کاری را که دوست نداریم انجام بدهیم. وقتی هر کاری را با زور و اجبار و ترس از تنبیه انجام می دهیم، به خوبی از عهده آن بر نمی آییم.
2.اطلاعات تنها چیزی است که از دیگران دریافت می کنیم و به دیگران نیز ارائه می دهیم. و این که چطور ما از این اطلاعات استفاده کنیم به ما بستگی دارد.
3.تمام مشکلات روانشناختی بلند مدت، در زمره مشکلات رابطه ای قرار می گیرند . مشکلات رابطه ای تقریبا علت مشکلات دیگری همچون درد، خستگی، ضعف و برخی بیماری های مزمن دیگر هستند.
4.مشکلات رابطه ای همیشه بخشی از مشکلات زندگی مان است و مشکل همیشه به یکی از رابطه های کنونی ما بر می گردد.
5.اگر چه اتفاقات آزاردهنده گذشته با آن چه امروز هستیم ارتباط زیادی دارد اما مرور کردن آن ها در بهبود رابطه مان تاثیری ندارد.
6.پمنج نیاز اصلی ما نیاز به زنده ماندن، عشق و تعلق خاطر، قدرت، ازادی و تفریح است.
7.ما فقط با ارضای تصویر یا تصاویر درون دنیای مطلوب خود می توانیم این نیاز ها را برآورده سازیم.
8.همه ی کارهایی که ما از تولد تا مرگ انجام می دهیم رفتار است. تمام رفتار ها رفتار جمعی هستند و از چهار مولفه پیوسته تشکیل شده اند که شامل عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی است.
9. طبق مطالعه ی مشاوره خانواده رفتارهای جمعی به این صورت باید بیان شوند که با ذکر مثال بیان می کنیم. به جای گفته ی من افسرده شده ام فرد باید بگوید من افسردگی را انتخاب کرده ام و یا من خودم را افسرده کرده ام.
10.رفتارهای جمعی انتخابی هستند اما فقط مولفه های عملی و فکری را به طور مستقیم منترل می کنیم. ولی می توانیم مولفه های احساس و فیزیولوژی خود را با انتخاب نحوه عمل و تفکرمان به صورت غیر مستقیم کنترل کنیم. فهمیدن این که فقط روی اعمال و افکارمان کنترل داریم باعث می شود از کنترل کردن چیزهایی که از عهده مان خارج است دست برداریم.
برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه تئوری انتخاب و واقعیت درمانی با متخصصان در مرکز مشاوره روانشناسی در ارتباط باشید.
دیدگاه خود را بنویسید