ضربه های سنگین در دوران کودکی و والد خوب خوب نبودن سبب بروز مشکلات بسیاری در دوران کودکی می شود. والدین با این که چطور با کودک خود برخورد کنند و تا چه اندازه نیاز های او را رفع کنند در آیندهی فرد بسیار تاثیر گذار می باشد. بر اساس مطالعات مشاوره خانواده این نیاز ها شامل 1) نیاز به امنیت، عشق، محبت 2)نیاز به استقلال و کفایت 3) نیاز به آزادی در بیان خواسته ها 4)نیاز به مرزبندی و محدویت 5) نیاز به شادی، تفریح و ...برطرف نشدن هر کدام از نیازها به دلیل عوامل مختلف می باشد و ممکن است به دلیل نا آگاهی والدین و یا اتفاقات و ضربه های شدیدی باشد که در دوران کودکی رخ می دهند و تا بزرگسالی حل نشده باقی می مانند و در نتیجه سبب بروز برخی رفتار ها می شود که در ادامه بیان می کنیم.
دسته اول)
اگر کودک نتواند دلبستگی ایمن و رضایت بخشی با دیگران و به خصوص والدینش بر قرار کند، در بزرگسالی و یا گاهی در همان کودکی احساس رها شدگی و بی ثباتی دارد. و دغدغه های فکری آن ها از دست دادن عزیزانشان می باشد. از دیگر نتایج آن می توان به این اشاره کرد که فرد نمی تواند به دیگران اعتماد کند و احساس نا امنی می کند و فکر می کند که دیگران به او ضربه خواهند زد. و یا این که فرد به اندازه کافی از طرف دیگران حمایت نمی شود و احساس خواهد کرد که هیچ کس دوستش ندارد. و نتیجه دیگر این است که فرد جنبه های مهم شخصیت خودش را نمی تواند ببیند و به همین دلیل خودش را حقیر، ناقص، نا مطلوب و .. می بینند و فکر می کنند که افراد مهم زندگی اش مطلوب نیست.
دسته دوم)
طبق نظر روانشناس قبل ازدواج افرادی که یاز به استقلال و کفایت در آن ها شکل نگرفته معتقدند که نمی توانند مسئولیت کارهای روزمره خود را به تنهایی به عهده بگیرند و هیچ کاری را بدون کمک دیگران انجام نمی دهند و در هر شرایطی به دنبال نظر دیگران هستند. از نتایج دیگر آن می توان به افرادی اشاره کرد که به قدری وابسته هستند و اعتماد به نفس پایینی دارند که ترس افراطی از بروز فاجعه ای قریب دارند و این ترس ها در خوزه ی پزشکی، بیماری، ترس از وقوع وقایع هیجانیو سوانح محیطی می باشد.و همچنین ممکن است که فرد احساس پوچی و سردرگمی داشته باشد و خودش را به عنوان فردی مستقل نداند و یا این که چون به اندازه کافی احساس استقلال نمی کند و اعتماد به نفس کافی ندارد برچسب شکست خورده به خودش می زند و باورش این است که به سمت هر کاری برود شکست می خورد و هیچ پیشرفتی برای خودش در نظر نمی گیرد.
دسته سوم)
در صورت رفع نشدن نیاز به مرزبندی فرد خودش را همواره بالاتر از دیگران می بیند و حق و حقوق خاصی برای خودش قائل است ولی هیچ حقی برای دیگران قائل نیست و توانایی همدلی با دیگران ندارند و ممکن است که بسیار کنترل گرا شوند. از نتایج دیگر آن، در چنین شرایطی افراد نمی توانند خویشتن دار باشند و نسبت به ناکامی ها تحمل کمی دارند و نمی توانند هیجان های خود را کنترل کنند و تحمل درد را ندارند و همه چیز باید مطابق با گفته آن ها باشد.
دسته چهارم)
بر اساس گفتهی مشاور روانشناس اگر کودک از ابتدا در بیان خواسته هایش آزادی نداشته باشد در بزرگسالی دچار مشکل خواهد شد و فرد به جای این که به نیازهای خود توجه داشته باشد به دنبال ارضای نیازهای دیگران هستند و این کار را برای دستیابی به تاکید دیگران انجام می دهند. در چنین شرایطی فرد به دنبال اطاعت از دیگران می باشد و فرد آن را قبول ندارد و بعد از اطاعت با خشم و انتقام در درون خود رو به رو می شود و یا این که ایثارگری بیش از حدی دارد و وفاداری و فداکاری به عنوان ارزش برای او هستند. و مورد دیگر تاکید افراطی در کسب تایید توجه و پذیرش از سوی دیگران که مانع شکل گیری معنای واقعی از خود می شوند.
دسته پنجم)
اگر که نیاز به شادی و تفریح در کودک رفع نشود موجب می شود که در بزرگسالی به جنبه های منفی هر چیزی تاکید دارند و از نکات مثبت زندگیشان غافل می شوند. نتیجه دیگر آن این است که فرد به هیچ وجه هیجانات خود را نشان نمی دهد. و یا این که فرد برای خودش قانون های سرسختانه در نظر می گیرد و یا اگر به ایده آل هایش نرسد خود را مستحق تنبیه می بیند و در حالت افراطی نمی تواند با اطرافیانش احساس همدردی داشته باشد.
هرگونه اتفاق در دوران کودکی ممکن است که تاثیر مستقیمی در نیازهای رفع نشده کودک داشته باشد و در نتیجه سبب بروز برخی رفتار ها در دوران بزرگسالی شود به همین دلیل هر گونه ضربه و یا آسیبی که در دوران کودکی به فرد وارد شود باید توجه شده و و تحت درمان از سوی مرکز روانشناسان قرار گیرد.
دیدگاه خود را بنویسید