بیشتر والدین گاهی اوقات در برخورد با فرزندشان از کلماتی استفاده می کنند که اگر چه شاید خشونت کلامی تلقی نشود ولی اگر این نوع خشونت ها مکرر و دائمی باشند و به ظاهر، شخصیت، هوش، ارزش و توانایی های او حمله کند، خشونت کلامی محسوب می شود. والدینی که از خشونت های کلامی استفاده می کنند، به دو نوع تقسیم می شوند. دسته ی اول کسانی هستند که کستقیما به فرزندشان حمله می کنند و دائم آن ها را احمق، بی ارزش و زشت می نامند و آشکارا به آن ها می گویند که کاش به دنیا نمی آمدی و نسبت به احساسات آن ها بی توجه هستند و این جملات انتقاد آمیز در دراز مدت باعث می شود کودک تصویر بدی از خودش داشته باشد. دسته ی دوم والدینی هستند که انتقادگرند و تحقیر دائمی فرزندشان را غیر مستقیم و با کلمات نیش دار می گویند و ممکن است که به صورت شوخی بیان کنندو بدون شک شوخی های مثبت یکی از ابزار های مهم برای تقویت روابط خانوادگی است ولی شوخی بد که باعث تحقیر دیگران می شود به شدت به روابط بین اعضای خانواده آسیب می زند و کودکان طعنه و شوخی های بد و اغراق آمیز را به راحتی به خودشان می گیرند زیرا که بسیار شکننده هستند و تکرار و بیان این شوخی ها از سوی والدین می تواند تاثیرات جبران ناپذیری بر روی روان کودکان داشته باشد. حال در ادامه به حرف های پدر و مادر انتقاد گر اشاره می کنیم.
من این حرف ها را به خاطر صلاح خودت می گویم.
طبق نظر مشاور بسیاری از والدین انتقادهای خود از فرزندشان را تحت عنوان راهنمایی مطرح می کنند و برای این که آن ها را تحقیر آمیز ندانند، به فرزندشان می گویند که دلشان می خواهد او فرد دقیق و موفق تری باشد. این گونه حرف ها شاید در ظاهر آموزشی و راهنمایی باشد ولی حتی بزرگتر ها هم نمی توانند به عمق آسیب آن پی ببرند.
سعس کن موفق بشی ولی من می دونم تو شکست می خوری.
والدین سالم از رشد و شکوفایی استعداد فرزندشان لذت می برند و شاد می شوند، اما والدین رقابت جو اغلب دچار احساساتی منفی نظیر محرومیت، نگرانی و ترس می شوند. بیشتر والدین رقابت جو از این احساسات آگاهی ندارند ولی می دانند که فرزندشان آن ها را عصبانی و ناراحت می کند. والدین رقابت جو نا خودآگاه به فرزندشان این پیام را می دهند که تو نمی توانی موفق تر، جذاب تر و شاد تر باشی و این مفاهیم تکرار می شوند و اگر فرزندان موفق شوند دچار احساس گناه خواهند شد.
آرمان گرایی:
طبق نظر مشاوران ازدواج انتظارات نا به جایی که والدین از فرزندشان دارند، یکی دیگر از انواع ازار و اذیت ها است بسیاری از والدین پرتوقع خودشان افراد موفقی نیستند و معمولا محیط خانه برای چنین افرادی پر از استرس شغلی و کاری است و این والدین فکر می کنند که اگر فرزندشان از همه لحاظ عالی و خوب باشد آن ها خانواده خوبی خواهند داشت و تمام این مسئولیت را به دوش فرزندشان می گذارند. این والدین اهداف دور از دسترس و انتظارات غیر واقعی از فرزندشان دارند و قوانین غیر قابل اجرایی برای آن ها وضع می کنند و از فرزندشان انتظار دارند همانند یک فرد با تجربه رفتار کنند.
نمی توانم کامل باشم پس تلاش نمی کنم.
افرادی که در دوران کودکی والدین کمال گرایی دارند، اغلب در زندگی شان دو مسیر را در پیش می گیرند و آن ها یا به شدت تلاش می کنند مورد تایید والدینشان باشند و یا به حدی سرکشی می کنند که از موفقیت دست می کشند و یل به گونه ای رفتار می کنند که از موفقیت هایشان لذت نمی برند زیرا فکر می کنند که می توانستند بهتر باشند و اگر کوچک ترین اشتباهی داشته باشند به شدت می ترسند.
تبدیل کردن تو به آن چه می خواهم.
طبق نظر مشاوران خانواده بدون تردید اگر افراد در کودکی با تحقیر های دوستان، معلمان، اعضای خانواده و والدین تخریب شوند دچار اسیب های روانی زیادی خواهند شد از آن جا که والدین مرکز دنیای کودکان هستند اگر فکرهای مخربی در مورد آن ها داشته باشند حتما این افکار از سوی کودکان پذیرفته می شود. و در واقع آن ها را در ناخودآگاه خود نگه می دارند و در وجود آن ها نهادینه می شود و به مرور باعث می شود آن ها به همان فرد با همان ویژگی های تبدیل شده و اعتماد به نفسشان کم شده و احساس بی کفایتی کنند. و این گونه کودکان توانایی داشتن ارتباط خوب با دیگران را نخواهند داشت.
تربیت فرزندان از آن چه که فکر می کنید نیازمند آگاهی و تلاش زیادی است. به همین دلیل با افزایش علم و دانش در حوزه کودک و نوجوان بهتر است که والدین خود را با مهارت های فرزند پروری آماده کنند و آموزش ببینند تا بتوانند زندگی بهتری را برای خود و فرزندانشان داشته باشند. برای کسب اطلاعات بیشتر با مرکز روانشناسان در تماس باشید.
دیدگاه خود را بنویسید