انسان ها سه نگرانی دارند که یکی از آن ها تحمل نیازمندی به دیگران و بردباری در مقابل احساسات شدید و پرورش ارزش شخصی یا احساات شایسته بودن عزت نفس است. طبق نظر روانشناسی خانواده اگر چه دومین نگرانی بر هیجانات متمرکز است اما هر سه خوزه شامل احساساتی است که انسان ها هر جا و در هر زمانی آن ها را حس می کنند. کنار آمدن با نگرانی های اصلی روان شناختی به معنی مواجهه و پذیرش طیف وسیعی از هیجان ها است.
نیاز های معمولی انسانی چیزهایی است از قبیل این که آرزو داریم با دیگران در ارتباط باشیم و مشتاق هم نشینی فیزیکی و صمیمیت هستیم و دوست داریم دوستانی داشته باشیم و به رابطه جنسی تمایل داریم. وقتی چیزی را که نیاز داریم به دست می آوریم احساس خوشحالی و رضایت می کنیم و در غیر این صورت ممکن است دچار غم، احساس تنهایی یا نا امیدی شویم و اگر به شدت نا امید شویم ممکن است احساس خشم و عصبانیت و بیزاری در ما بیدار شود.
طبق نظر بهترین مشاور ازدواج پرورش حس ارزش شخصی یا شایسته بودن شامل احساساتی مثل غرور، یکپارچگی شخصیتی و شادکامی است. که منجر به رضایت و خرسندی از خود و دنیا می شود. عزت نفس قوی هم با شادی و رضایت رابطه دارد و از سوی دیگر شرم یکی از دردناک ترین احساات ماست و مزاحم تجربه ی خوشی و رضایت می شود. احساس دردناک شرم و حقارت ب همه ی هیجان های دیگرمان سایه می افکند و آن ها را تیره و تار می ند و مانع دستیتبی ما به چیزی می شود که نیاز داریم.
بنابراین کنار آمدن ما با نگرانی های اصلی، به ناچار احساسات شدیدی را در ما بر می انگیزد و هدایت مناسب این احساسات به این معنی است که یاد بگیریم این احساسات شدید را تاب بیاوریم و هم احساسات لذت بخش و هم احساسات دردناک را باید بپذیریم و انسان بودن یعنی مواجهه با طیفی وسیع از احساساتی که نمی توان از آن ها ها اجتناب کرد.
احساسات تجربه های گذرا هستند و می آیند و می روند و البته هیچ کس احساسش همیشه به یک شکل نمی ماند و به این معنی که نمی شود به خوشحالی دائمی رسید و برای همیشه در همان حالت باقی ماند. برای مثال ممکن است شغل ایده ال خود را پیدا کرده باشید و به طور ناگهانی یکی از عزیزانتان را از دست بدهید و یا موقعیت های خوبی به دست یاورید ولی با رکود اقتصادی مواجه شوید و نا امیدی ، نا کامی، خشم، اندوه، همگی بخش جدایی نا پذیر تجربه انسانی هستند و در نهایت همه باید با مرگ خودشان مواجه شوند. مرگ رویدادی غیر قابل اجتناب است.
طبیعی است که اگر چیزی بر وقف مرادمان نباشد آن را کنار بگذاریم مثلا وقتی خیابان اصلی ترافیک است از مسیر دیگری ببرویم ولی با این حال بیشتر اوقات، فرار یا اجتناب از درد غیر ممکن است و در این موارد باید درد ، نا کامی و نا امیدی را تحمل کنیم.
فهرست هیجان ها از زبان ارسطو:
در طول قرن ها نظریه پردازان بسیاری همواره تلاش کرده اند فهرست قطعی و صریحی از هیجان های انسان ارائه کنند . ارسطو بیش از 2000 سال پیش فهرستی عرضه کرده است که بسیار کار آمد است و بیان می کند که هیجا های ما از هفت جفت متضاد تشکیل شده است. که شامل خشم و آرامش، عشق و نفرت، ترس و اطمینان، شرم و عدم خجالت زدگی، قدردانی و فقدان آن ، همدلی و انزجار و غبطه و رقابت.
در ادامه ما بر اساس تقسیم بندی پیش می رویم که بر اساس مراحل رشد هیجانی باشد و طی روندی که از نوزادی به سمت بزرگسالی پیش می رود .
ترس خشم و نفرت:
گوش دادن به گریه های نوزاد تجربه ناخوشایندی است و به دلیل تجربه های متفاوت مانند تشنگی گشنگی و گرما و ... گریه می کند و در واقع بعد از تولد تجربه هایی هستند که از آن ها هراس دارند و دربزرگسالی نیز تجربه های ناآشنا وجود دارد و ترس باعث می شود که خطر پذیر نباشیم و تمیلی به رها کردن چیزهای آشنا نداشته باشیم و همه ی آن ها می تواند دلیلی برای بروز ترس و خشم و تنفر باشد.
آرامش و اطمینان:
اگر محیط هیجانی کودک تامین کننده نیازهایش باشد و رنج و نارضایتی از بین برود خشم و بیزاری هم نا پدید می شود. و با آرامش رو به رو می شود و این روند همواره در حال تکرار است. و در واقع هر بار ایجاد آرامش باعث ایجاد امنیت و اطمینان در کودک می شود . زمانی که محیط به قدر کافی خوب باشد اعتماد به نفس و توانایی تحمل طوفان های هیجانی بیشتر است.
شرم:
زمانی که والدین به نیازهای والدین توجه نمی کند و او را طرد می کنند و با خشنوت واکنش نشان می دهند با شرم مواج ه خواهد شد. بسیاری از والدین درگیر نیاز ها و چالش های خودشان هستند و وقتی برای توجه به افراد دیگر ندارد و در نهایت اطمینان وآرامش از بین می رود و ترس و خشم و نفرت زیادی را تجربه می کنند و کودک به جای آموختن و درک تجربیات و تحمل آن ها تلاش می کند از تجربه یا از آگاهی نسبت به آن ها فرار کند و به جای پرورش اطمینان و اعتماد به نفس دچار شرم عمیقی می شوند.
غبطه و حسادت:
کسانی که با شرم بزرگ می شوند با احساسات غبطه و حسادت درگیر هستند و حضور در میان افرادی که به موفقیت هایی دست یافته اند برای آن ها شرم به جا می گذارد . جحسادت ممکن است که در هر فردی وجود داشته باشد ولی اگر میزان شرم بسیار بالا باشد این غبطه و حسادت نیز بیشتر خواهد بود.
عشق و قدردانی و توانایی همدلی و درک:
بر اساس مطالعات مطب روانشناسی زمانی که تعلیم و تربیت به خوبی پیش رفته باشد و مراقبمان احساس امنیت و دوست داشتن و در نتیجه اعتماد به نفس را به ما بدهند ما هم به خاطر چیزهایی که به ما داده اند قدردان هستیم و ظرفیت عشق ورزی در وجودمان پرورش پیدا می کند. داشتن مراقبانی که احساس هدلی با ما دارند باعث می شود که ما نیز به طرف مقابلمان همدلی را یاد بگیریم و اگر نیاز ها به اندازه کافی تامین شوند احساس قدردانی خواهیم داشت و درک و تعامل دو نفره وجود خواهد داشت.
دیدگاه خود را بنویسید